کد مطلب:77719 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

خطبه 235-سخنی با عبدالله بن عباس











و من كلام له علیه السلام

قاله لعبد الله بن العباس و قد جاءه برساله من عثمان و هو محصور یساله الخروج الی ماله بینبع، لیقل هتف الناس باسمه للخلافه، بعد ان كان ساله مثل ذلك من قبل، فقال علیه السلام:

یعنی و از كلام امیرالمومنین علیه السلام است كه گفت آن را از برای عبدالله پسر عباس و حال آنكه آمده بود به رسالت از جانب عثمان، در حالتی كه جمعی او را محاصره كرده بودند در خانه اش، به تقریب اتلاف بیت المال به غیر مستحق و بخل آن از مستحقین و غرض ایشان قتل و اتلاف او بود و به این سبب محصور بود و جرات بیرون آمدن نداشت، سوال و طلب كرد از حضرت امیر علیه السلام، بیرون رفتن او را از مدینه به سوی دهی از دهات مدینه كه از مال او بود و اسم آن ده ینبع بر وزن ینصر بود، از برای اینكه كم بشود صدا كردن مردم نام او را از برای خلافت. و مردمی كه محاصره كرده بودند عثمان را به صدای بنلد می خواندند خلافت را به اسم امیر علیه السلام. و عثمان گمان كرد كه محاصره ی او به تحریك اوست. به این سبب خواهش كرد بیرون رفتن او را از مدینه كه شاید مردم از محاصره ی او بازایستاده به متابعت او علیه السلام بیرون

[صفحه 999]

روند. و او از محاصره برآمده چاره (ای) كرده باشد. و این سوال و خواهش بود بعد از آنكه سوال كرده بود مثل این سوال را پیش از این سوال، پس گفت امیرالمومنین علیه السلام در جواب:

«یا ابن عباس، ما یرید عثمان الا ان یجعلنی جملا ناضحا بالغرب، اقبل و ادبر. بعث الی ان اقدم، ثم هو الان یبعث الی ان اخرج. و الله لقد دفعت عنه حتی خشیت ان اكون آثما.»

یعنی ای پسر عباس، اراده نمی كند عثمان مگر اینكه بگرداند مرا مثل شتر آبكش به دلو بزرگ كه روبیاورم به مدینه و روبگردانم از آن. فرستاد به رسولی به سوی من از بیرون مدینه كه وارد شو، پس می فرستد در این زمان به سوی من كه بیرون برو از مدینه، سوگند به خدا كه دور كردم از او مردم را از محاصره ی او تا به حدی كه ترسیدم اینكه باشم گناهكار. زیرا كه زجر كردن مردمی كه میل به حق كرده اند به شدت موجب انزجار ایشان است از خودم و منزجر ساختن مردم از خلیفه ی بر حق و هادی به حق بی شك اثم و گناه است.

[صفحه 1000]


صفحه 999، 1000.